عزت نفس - (مسیر اصلی 2 )


چه کارهایی باعث کاهش عزت نفس میشود ؟

1.هدف گذاری نامناسب

وقتی ما هدفی انتخاب میکنیم و نمیتونیم به اون برسیم در واقع داریم از کیسه  ی عزت  نفسمان خرج میکنیم

مثال : از امروز هر روز کتاب میخونم ، 30 صفحه !

اما هر روز فقط میرسی 22 ، 25 و ... بخونی و در نگاه اول تو تونستی که از صفر به مقدار قابل توجهی برسی اما تو از کیسه ی عزت نفست خرج کردی !

تو حرفت برای خودت خم حرف نیست . حتی حاضر نشدی به حرف خودت عمل کنی ، تو راضی نخواهی بود ، حالت خوب نخواهد بو د .

هدفگذاری های بزرگ که من نمیتونم بهشون برسم ممکنه عملکرد منو بهتر کنند اما دارم از کیسه ی عزت نفسم خرج میکنم

اگه میخوای انجام کاری ترک کنی ، نگو دیگه انجام نمیدم . اگه از روزی 20 نخ سیگار رسیدی به دو روز یک نخ ؛ عملکرد بهتری داشتی اما هربار که پاکت سیگار باز میکنی عزت نفست خدشه دار میشه . میگی ببین  ، آها حرف تو برای خودتم حرف نیست


هدفگذاری باید چالش برانگیز باشه ، اما باید قابل دسترسی هم باشه


2.شخصی کردن مسائل

وقتی مسئولیتی را بر عهده میگیریم ، به واسطه ی این مسئولیت وظایفی داریم . دیگران ممکن است عملکرد ما در قبال این وظایف را ضعیف بدانند . آن ها از شخص ما گله و شکایتی ندارند ، آن ها از مسئول این وظیفه و شغل انتقاد و شکایت دارند . ما نباید این مسائل را شخصی سازی کنیم و آن ها را به دشمنی های فردی بدل کنیم



3.شکست خوردن از خود

a.کمال گرایی : 1.کمال گرایی جسمی  2.کمال گرایی موفقیت 3.کمال گرایی ادراکی  4.کمال گرایی رابطه 5.


خیلی خوبه که ما آدم خوبی باشیم اما لزومی نداره که الگو و اسوه ی اخلاقی اطرافیانمون هم باشیم..هرکسی ممکنه ویژگی های بدی داشته باشه

اگر تکه سنگی باشی که با سرعت به سمت نور در حال حرکتی ، باز هم نیمه ی پشتی ات تاریک خواهد بود


ما بسیاری از وقت ها از خودمون شکست میخوریم چون بسیار استاندارد های کمال گرایانه برای خودمون میگذاریم که قابل رسیدن نیستند


ترس از شکست ، ترس از تنهایی ، ترس از دعوا و درگیری ، ترس از شنیدن انتقاد ، ترس از طرد شدن توسط دیگران و .. باعث میشه که من قبل از شکست خوردن از دیگران از خودم شکست بخورم


چطور به این ترس ها پی ببریم ؟

چند عدد از ترس هایی که به ذهنتان میرسد یادداشت کنید

1.ترس از تمام نشدن دانشگاه و اخراج شدن 2.ترس از طرد شدن از خانه 3.


ببینید ته ِ ته ِ ته ِ ترس شما کجاست ؟ چرا من میترسم ؟ چرا چرا چرا ؟

وقتی به آن پی ببرید راه تر میتواند با آن مقابله کنید




4.اهمال کاری ، به تویق انداختن کارها

بسیار میتونه به عزت نفس آسیب بزنه..من میدونم کاری در ست  و ضروری و باید انجام بدم اما نجام نمیدم..پس به خودم میگم : نگاه کن ، تو آدمی نیستی که وقتی میدونی کاری هم لازمه انجامش بدی..

چه باید کرد ؟

1.همیشه انگیزه قبل از عمل نیست..گاهی انگیزه بعد از عمل شکل میگیره..

اگه حس درس خوندن نیست اما شروع کنی به انجامش و جاهایی که بلد بودی مرور کنی باعث ایجاد انگیزه برای ادامه دادن میشه..وقتی در متنکار انجام بگیری ادامه دادنش آسون تره..پس خودتو مجبور به شروع انجام کار کن تا انگیزه هم شکل بگیره..

2.کمال گرا و ایده آلیست نباشیم

بسیاری از کارها رو میشه شروع کرد و بعدا تکمیلشون کرد


3.اهمال کاری ساختار یافته

یه لیست از تمام کارهایی که دوستشون ندارم مینویسم

ظرف باید بشورم که دوست ندارم ، به پدر و مادرم باید سر بزنم که حالشو ندارم ، درس بایید بخونم که حالم به هم میخوره...

میبینم که من الان باید سر بزنم به پدر و مادرم اما حال ندارم پاشم این همه راهو برم ، پس نمیشینم یه گوشه هیچ کاری نکنم ، یه نگا هبه لیست میکنم ببینم حاضرم کدوم کارا رو انجام  بدم خب ظرف میشورم ، بعد به همین ترتیب..

میگه من به تعویق انداختن به عنوان یه عادت غلط پذیرفتم به جای اینکه بشینم یه گوشه و هیچ کاری نکنم  و فرار به عقب کنم ، حمله به جلو میکنم .

یادمون باشه آدم هایی که کارهاشون به تعویق میندازن فقط ضررهای اجتماعی ، اقتصادی ، شغلی و خانوادگی  دریافت نمیکنند بلکه با هربار به تعویق انداختن کارهاشون ، عزت نفسشون کاهش میدن



4.قضاوت هایی که ما در مورد خودمون و دیگران میکنیم .

مواظب باشیم که چه برچسب هایی به خودمون میزنیم ، چه قضاوت هایی در  مورد خودمون میکنیم


5.رفتارهای بیرون از چارچوب اخلاق





راه های افزایش عزت نفس


1. استفاده از ترکیب " مبدانم اما فلان ... " ممنوع

ترکیب " میدانم  ولی ... " ترکیب خطرناکی ست...به ازای هر آگاهی که دارید اما به خاطرش کاری انجام نمیدهید عزت نفستان خدشه دار میشود

اگه میدونم ولی کاری نکردم ، اگه میدونم ولی ولش کن ، پس برای چی میدونی ؟

به ازای تمام دانسته هایی که من دا رم اما به رفتار منجر نمیشه ، عزت نفسه من ازبین میره..

شاید یکی از مهمترین تفاوت ها بین همه ی ما ، چیزهایی ست که انتخاب کرده ایم تا بدانیم .

ما آدم ها یا نباید دنبال جذب اطلاعات باشیم و یا اگر به دنبال آن رفتیم باید منجر به عمل شود .


توضیح کوتاهی در باره ی تمام آگاهی دارید اما منجر به رفتار مثبتی نمیوشد بر روی یک کاغذ بنویسید و آ"اهانه سعی کنید این /اگاهی منجر به عمل شود .


2.فرمان زندگی من در دستان خودم است ..

مشورت گردن خیلی خوبه ، نظر دیگران رو پرسیدن خیلی خوبه ، اما تصمیم نهایی باید بر عهده خودتون باشه ...چه نتیجه مثبت بگیرید چه نتیجه ی منفی عزت نفستان کاهش می یابد  . اگر بعدا به خاطر تصمیمتان بدبخت شوید دائما دیگران را متهم میکنید . اگر موفق شوید هم آن را به دیگران نسبت میدهید .


3.خود آگاهی معنای دیگری هم داره ، اینکه بتونم لحظه ها رو عمیقا درک کنم..زندگی در لحظه..

زندگی مدرن لطمه ی زیادی به زندگی ما زده ..متاسفانه دچار یک شیفت زمانی شده ایم..درهنگام  صبحانه به جلسه ی ظهر فکر میکنیم..در جلسه ی ظهر به نهار فکر میکنیم..در هنگام نهار به قرار عصر فکر میکنیم و در هنگام عصر به خانه..در خانه و شب کنار همسر به جلسه ی فردا !

یک زندگی عادی در جریانه با چهار ساعت اختلاف فاز که دارم آینده رو تحلیل میکنم !


چه گام های کوچکی میتوانیم برداریم که بتوانیم در لحظه ی حال زندگی کنم ؟


سعی کنید در هنگام خوندن هر کتاب ، شنیدن هر وویس ، شرکت کردن در هر همایش موفقیتی ، بعد از شنیدن هر چیز خوبی سعی کنید ، یکسری میکرو اکشن طراحی کنید تا به بهبود عملکردتون کمک کنه ...

مثلا قول میدم هرچقدر کلاس ناخوشایند و غیرقابل تحمل باشه ، سعی کنم در جریان باشم و مثمر ثمر ، پیام هامو چک نمیکنم یا هر کار دیگه ای که منو از لحظه ای که درونش هستم دور کنه...



3.پذیرش واقعیت ها


4.سعی در جلوگیری از حرف زدن با خود  Self Talk  ،

واقعیت ها رو ببینیم ، در مورد واقعیت ها حرف بزنیم ، اجازه بدیم خودمون و اطرافیانمون صریحا در مورد مشکلات و موانع و اختلافات صحبت   کنند ...به جای گفت و گو و نتیجه گیریهای بی ثمر درونی..


هر اتفاق و رویداد را به سه بخش تفکیک کنیم..اگر دوستمان یک ساعت دیر به سر قرار می آید . تنها اتفاق بیرونی که افتاده یک ساعت دیر کردن اوست . احساس آنی و گذران است و فراموش میشود . اما تفسیر تماما به دست خودمان است اینکه تفسیر کنیم او برایمان ارزش قائل نیست ، زمانش مهمتر از زمان ماست یا ...تفسیری که باعث آسیب به عزت نفسمان نشود..

اتفاق و رویداد :  به دست دیگران روی میدهد و ما دخالت کمی در آن داریم . در واقع دیگران بر آن موثر یا مقصر هستند..

احساس : یک چیز مقطعیه و خیلی زود از بین میره..

تفسیر : تفسیر سهم منه..چیزیست که من در اون موثر هستم..اتفاق در بیرون رخ میدهد اما نفسیر در درون من..برای خودمان داستان و قصه نبافیم..سعی کنیم خوش بین باشیم و به اتفاقات فقط به چشم یک اتفاق نگاه کنیم...نه ارزش قائل نشدن دیگران به خودمان..و اگر این موضوع خیلی اذیتمان میکند بپرسیم تا همه چیز برایمان روشن شود..یک تفسیر مثبت عزت نفسمان را بهبود میبخشد..


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.