تنها سرمایه گذاری مطمئن


اگر جایی فرصتی برای سرمایه گذاری باشد قاعدتا کسی که سرمایه بزرگتری دارد قبل از شما به آن وارد می شود و قبل از شما هم از آن خارج. و سرمایه شما با ورود و خروج آن فرد دچار نوسان.

آیا اصلا نباید توی این بازارها سرمایه گذاری کرد؟ من نمی دانم. بستگی به خود شما دارد. و اینکه چقدر انتظار بازگشت سرمایه دارید. و چه ریسکی را می پذیرید. و اینکه با چه میزانی از ترس و نگرانی و امید و آرزو می توانید یا می خواهید زندگی کنید.

خوب که چی؟ به احتمال زیاد همه اینها را خودتان می دانستید. چه جایگزینی وجود دارد؟ کجا باید سرمایه گذاری کرد؟

 روی خودتان سرمایه گذاری کنید. تنها چیزی که ولادیمیر پوتین و سرمایه گذاران دیگر هیچ علاقه ای به سرمایه گذاری روی آن ندارند.

یعنی چی؟

سرمایه گذاری روی خود یعنی هر کاری که باعث شود ارزش شما (نه ارزش داراییهای شما) در جامعه ای که در آن زندگی می کنید افزایش یابد. شما چه ارزشی دارید؟ چه چیزی ارزش شما را افزایش می دهد؟ تجربه؟ روابط؟ ایده؟ توانمندی؟ مهارت؟ دارایی؟ زیبایی؟ سلامتی؟ به این سؤالها فقط خود شما می توانید جواب بدهید.

سرمایه گذاری روی خود هم بیشترین بازگشت را دارد، هم بدون ریسک است و هم سرگرم کننده و لذت بخش. هیچ سرمایه گذاری دیگری همه این خصوصیات را با هم ندارد.

از همه اینها بهتر اینکه سرمایه گذاری روی خود نیاز به  پس انداز کردن ندارد. با هر چیزی که دارید می توانید همین حالا روی خودتان سرمایه گذاری کنید. هر چیزی. پول، انرژی، ذهن، چشم، گوش، دست، پا و الخ. اصلا چرا آدم باید پس انداز کند؟ نه جدی؟ پس انداز کردن کار خسته کننده و رقت انگیزی است. به جای پس انداز کردن سعی کنید بیشتر پول در بیاورید. چه جوری؟ با سرمایه گذاری روی خودتان!


ده ایده جایگزین برای گرفتن کوچینگ از علی سخاوتی :


1- نوشتن ده سؤال برای هر موضوعی که فکر می کنید نیاز به کوچینگ دارد. این سؤالها بهتر است باز باشند یعنی جوابشان بله یا خیر نباشد. سؤالهایی که معمولا با چگونه یا چه چیزهایی یا چه کارهایی شروع می شوند و به ندرت با چرا یا آیا شروع می شوند.

2- از یک دوست یا عضو خانواده بخواهید که نیم ساعت نقش مربی را برای شما ایفا کند. به او توضیح دهید که فقط از شما سؤال بپرسد و به حرفهای شما خوب گوش بدهد. این موضوع را هر جا که شروع به راه حل دادن یا نصیجت کردن کرد به او یادآوری کنید.

3- اگر موضوعی ندارید چرخ زندگی را برای خودتان ترسیم کنید.

4- برای یک روز هم که شده خودزنی را کنار بگذارید و دستاوردهای خود را بدون بزرگنمایی، با جزئیات بنویسید. دستاوردها یا خصوصیات یا توانمندیهایی در خودتان که فکر می کنید ارزشمند است. مانند صداقت یا خلاقیت یا جسارت یا آشپزی یا هر چی.

5- نقش مربی را برای یک دوست یا حتی یک غریبه ایفا کنید. دهنتان را ببندید و به حرفهای یارو گوش بدهبد. البته گه گداری یک سؤال بپرسید ولی اجازه بدهید او حرف بزند.

6- خود پنج سال بعدتان را به تصویر بکشید. با نوشته یا نقاشی یا موسیقی یا …

7- ده چیز یا کار که از زندگی خودتان می توانید حذف کنید لیست کنید.

8- اگر مشکل مالی نداشتید چی می شد؟ به این سؤال با جزئیات جواب بدهید.

9- یک ساعت مدیتیشن انجام بدهید. ذهنتان را ساکت کنید. همینجایی که هستید شاید خیلی هم بد نباشد. به کجا چنین شتابان؟

10- هیچ یک از ایده های فوق شما را از کوچینگ علی سخاوتی بی نیاز نمی کند. (شوخی)


عزت نفس - (مسیر اصلی 2 )


چه کارهایی باعث کاهش عزت نفس میشود ؟

1.هدف گذاری نامناسب

وقتی ما هدفی انتخاب میکنیم و نمیتونیم به اون برسیم در واقع داریم از کیسه  ی عزت  نفسمان خرج میکنیم

مثال : از امروز هر روز کتاب میخونم ، 30 صفحه !

اما هر روز فقط میرسی 22 ، 25 و ... بخونی و در نگاه اول تو تونستی که از صفر به مقدار قابل توجهی برسی اما تو از کیسه ی عزت نفست خرج کردی !

تو حرفت برای خودت خم حرف نیست . حتی حاضر نشدی به حرف خودت عمل کنی ، تو راضی نخواهی بود ، حالت خوب نخواهد بو د .

هدفگذاری های بزرگ که من نمیتونم بهشون برسم ممکنه عملکرد منو بهتر کنند اما دارم از کیسه ی عزت نفسم خرج میکنم

اگه میخوای انجام کاری ترک کنی ، نگو دیگه انجام نمیدم . اگه از روزی 20 نخ سیگار رسیدی به دو روز یک نخ ؛ عملکرد بهتری داشتی اما هربار که پاکت سیگار باز میکنی عزت نفست خدشه دار میشه . میگی ببین  ، آها حرف تو برای خودتم حرف نیست


هدفگذاری باید چالش برانگیز باشه ، اما باید قابل دسترسی هم باشه


2.شخصی کردن مسائل

وقتی مسئولیتی را بر عهده میگیریم ، به واسطه ی این مسئولیت وظایفی داریم . دیگران ممکن است عملکرد ما در قبال این وظایف را ضعیف بدانند . آن ها از شخص ما گله و شکایتی ندارند ، آن ها از مسئول این وظیفه و شغل انتقاد و شکایت دارند . ما نباید این مسائل را شخصی سازی کنیم و آن ها را به دشمنی های فردی بدل کنیم



3.شکست خوردن از خود

a.کمال گرایی : 1.کمال گرایی جسمی  2.کمال گرایی موفقیت 3.کمال گرایی ادراکی  4.کمال گرایی رابطه 5.


خیلی خوبه که ما آدم خوبی باشیم اما لزومی نداره که الگو و اسوه ی اخلاقی اطرافیانمون هم باشیم..هرکسی ممکنه ویژگی های بدی داشته باشه

اگر تکه سنگی باشی که با سرعت به سمت نور در حال حرکتی ، باز هم نیمه ی پشتی ات تاریک خواهد بود


ما بسیاری از وقت ها از خودمون شکست میخوریم چون بسیار استاندارد های کمال گرایانه برای خودمون میگذاریم که قابل رسیدن نیستند


ترس از شکست ، ترس از تنهایی ، ترس از دعوا و درگیری ، ترس از شنیدن انتقاد ، ترس از طرد شدن توسط دیگران و .. باعث میشه که من قبل از شکست خوردن از دیگران از خودم شکست بخورم


چطور به این ترس ها پی ببریم ؟

چند عدد از ترس هایی که به ذهنتان میرسد یادداشت کنید

1.ترس از تمام نشدن دانشگاه و اخراج شدن 2.ترس از طرد شدن از خانه 3.


ببینید ته ِ ته ِ ته ِ ترس شما کجاست ؟ چرا من میترسم ؟ چرا چرا چرا ؟

وقتی به آن پی ببرید راه تر میتواند با آن مقابله کنید




4.اهمال کاری ، به تویق انداختن کارها

بسیار میتونه به عزت نفس آسیب بزنه..من میدونم کاری در ست  و ضروری و باید انجام بدم اما نجام نمیدم..پس به خودم میگم : نگاه کن ، تو آدمی نیستی که وقتی میدونی کاری هم لازمه انجامش بدی..

چه باید کرد ؟

1.همیشه انگیزه قبل از عمل نیست..گاهی انگیزه بعد از عمل شکل میگیره..

اگه حس درس خوندن نیست اما شروع کنی به انجامش و جاهایی که بلد بودی مرور کنی باعث ایجاد انگیزه برای ادامه دادن میشه..وقتی در متنکار انجام بگیری ادامه دادنش آسون تره..پس خودتو مجبور به شروع انجام کار کن تا انگیزه هم شکل بگیره..

2.کمال گرا و ایده آلیست نباشیم

بسیاری از کارها رو میشه شروع کرد و بعدا تکمیلشون کرد


3.اهمال کاری ساختار یافته

یه لیست از تمام کارهایی که دوستشون ندارم مینویسم

ظرف باید بشورم که دوست ندارم ، به پدر و مادرم باید سر بزنم که حالشو ندارم ، درس بایید بخونم که حالم به هم میخوره...

میبینم که من الان باید سر بزنم به پدر و مادرم اما حال ندارم پاشم این همه راهو برم ، پس نمیشینم یه گوشه هیچ کاری نکنم ، یه نگا هبه لیست میکنم ببینم حاضرم کدوم کارا رو انجام  بدم خب ظرف میشورم ، بعد به همین ترتیب..

میگه من به تعویق انداختن به عنوان یه عادت غلط پذیرفتم به جای اینکه بشینم یه گوشه و هیچ کاری نکنم  و فرار به عقب کنم ، حمله به جلو میکنم .

یادمون باشه آدم هایی که کارهاشون به تعویق میندازن فقط ضررهای اجتماعی ، اقتصادی ، شغلی و خانوادگی  دریافت نمیکنند بلکه با هربار به تعویق انداختن کارهاشون ، عزت نفسشون کاهش میدن



4.قضاوت هایی که ما در مورد خودمون و دیگران میکنیم .

مواظب باشیم که چه برچسب هایی به خودمون میزنیم ، چه قضاوت هایی در  مورد خودمون میکنیم


5.رفتارهای بیرون از چارچوب اخلاق





راه های افزایش عزت نفس


1. استفاده از ترکیب " مبدانم اما فلان ... " ممنوع

ترکیب " میدانم  ولی ... " ترکیب خطرناکی ست...به ازای هر آگاهی که دارید اما به خاطرش کاری انجام نمیدهید عزت نفستان خدشه دار میشود

اگه میدونم ولی کاری نکردم ، اگه میدونم ولی ولش کن ، پس برای چی میدونی ؟

به ازای تمام دانسته هایی که من دا رم اما به رفتار منجر نمیشه ، عزت نفسه من ازبین میره..

شاید یکی از مهمترین تفاوت ها بین همه ی ما ، چیزهایی ست که انتخاب کرده ایم تا بدانیم .

ما آدم ها یا نباید دنبال جذب اطلاعات باشیم و یا اگر به دنبال آن رفتیم باید منجر به عمل شود .


توضیح کوتاهی در باره ی تمام آگاهی دارید اما منجر به رفتار مثبتی نمیوشد بر روی یک کاغذ بنویسید و آ"اهانه سعی کنید این /اگاهی منجر به عمل شود .


2.فرمان زندگی من در دستان خودم است ..

مشورت گردن خیلی خوبه ، نظر دیگران رو پرسیدن خیلی خوبه ، اما تصمیم نهایی باید بر عهده خودتون باشه ...چه نتیجه مثبت بگیرید چه نتیجه ی منفی عزت نفستان کاهش می یابد  . اگر بعدا به خاطر تصمیمتان بدبخت شوید دائما دیگران را متهم میکنید . اگر موفق شوید هم آن را به دیگران نسبت میدهید .


3.خود آگاهی معنای دیگری هم داره ، اینکه بتونم لحظه ها رو عمیقا درک کنم..زندگی در لحظه..

زندگی مدرن لطمه ی زیادی به زندگی ما زده ..متاسفانه دچار یک شیفت زمانی شده ایم..درهنگام  صبحانه به جلسه ی ظهر فکر میکنیم..در جلسه ی ظهر به نهار فکر میکنیم..در هنگام نهار به قرار عصر فکر میکنیم و در هنگام عصر به خانه..در خانه و شب کنار همسر به جلسه ی فردا !

یک زندگی عادی در جریانه با چهار ساعت اختلاف فاز که دارم آینده رو تحلیل میکنم !


چه گام های کوچکی میتوانیم برداریم که بتوانیم در لحظه ی حال زندگی کنم ؟


سعی کنید در هنگام خوندن هر کتاب ، شنیدن هر وویس ، شرکت کردن در هر همایش موفقیتی ، بعد از شنیدن هر چیز خوبی سعی کنید ، یکسری میکرو اکشن طراحی کنید تا به بهبود عملکردتون کمک کنه ...

مثلا قول میدم هرچقدر کلاس ناخوشایند و غیرقابل تحمل باشه ، سعی کنم در جریان باشم و مثمر ثمر ، پیام هامو چک نمیکنم یا هر کار دیگه ای که منو از لحظه ای که درونش هستم دور کنه...



3.پذیرش واقعیت ها


4.سعی در جلوگیری از حرف زدن با خود  Self Talk  ،

واقعیت ها رو ببینیم ، در مورد واقعیت ها حرف بزنیم ، اجازه بدیم خودمون و اطرافیانمون صریحا در مورد مشکلات و موانع و اختلافات صحبت   کنند ...به جای گفت و گو و نتیجه گیریهای بی ثمر درونی..


هر اتفاق و رویداد را به سه بخش تفکیک کنیم..اگر دوستمان یک ساعت دیر به سر قرار می آید . تنها اتفاق بیرونی که افتاده یک ساعت دیر کردن اوست . احساس آنی و گذران است و فراموش میشود . اما تفسیر تماما به دست خودمان است اینکه تفسیر کنیم او برایمان ارزش قائل نیست ، زمانش مهمتر از زمان ماست یا ...تفسیری که باعث آسیب به عزت نفسمان نشود..

اتفاق و رویداد :  به دست دیگران روی میدهد و ما دخالت کمی در آن داریم . در واقع دیگران بر آن موثر یا مقصر هستند..

احساس : یک چیز مقطعیه و خیلی زود از بین میره..

تفسیر : تفسیر سهم منه..چیزیست که من در اون موثر هستم..اتفاق در بیرون رخ میدهد اما نفسیر در درون من..برای خودمان داستان و قصه نبافیم..سعی کنیم خوش بین باشیم و به اتفاقات فقط به چشم یک اتفاق نگاه کنیم...نه ارزش قائل نشدن دیگران به خودمان..و اگر این موضوع خیلی اذیتمان میکند بپرسیم تا همه چیز برایمان روشن شود..یک تفسیر مثبت عزت نفسمان را بهبود میبخشد..


عزت نفس - (مسیر اصلی 1 )


الگو 1 : مردی در خانه بد اخلاق است . با هر برخورد بد ، همسرش به او میگوید ، چه بد اخلاق ؟ پاسخ او همیشه این است که با این همه اعصاب خردی که من در سر کار دارم چنین رفتارهایی در خانه طبیعی است . تو اگر بودی شاید بدتر از این هم رفتار میکردی .

شاید وضعیت و محیط کاری او واقعا بد باشد ، اما او این وضعیت بد را تحمل میکند و حاضر به تغییر محیط کارش نیست تا از پاداش آن که توجیه رفتار زشتش در خانه است استفاده کند .

الگو 2 : استفاده از مزایای جانبی افسردگی : که شامل جلب توجه اطرافیان و پوشاندن اشتباهات وتنبلی ها به بهانه ی افسردگی و ناراحتی


خوشحالی هزینه دارد ، وبیشتر انسان ها حاضر به پرداختن این هزینه نیستند و به همین دلیل است که به مست موضوعاتی چون عزت نفس نمی روند

بپذیریم اگر شرایط مطلوب نیست ، من مسئولش هستم ..و حاضرم سختی تغییر این شرایط را به دوش بکشم تا بتوانم زندگی بهتری داشته باشم


عزت نفس با اعتماد به نفس متفاوت است . اعتماد به نفس یعنی من میتوان یک کار را خوب انجام دهم در عین حال که ممکن است چندکار دیگر را نتوانم خوب انجام دهم..هروقت گفتیم اعتماد به نفس بلافاصله پرسیده میشود در چه حوزه ای ؟

اما عزت نفس آن برچسب   ارزش کلی ست که من بر سراسر وجودم میگذارم..یعنی من چقدر برای خودم ، خواسته هام و وجودم ارزش قائلم

اعتماد به نفس میوه ها ی درخت عزت نفس هستند

عزت نفس با خودپسندی هم متفاوت است . خودپسندی یعنی من دیگران را نمیبنم  ..من مهمم . من بالاتر از شما هستم . اگر قرار است منافع یک نفر تضمیت شود آن من هستم . اما عزت نفس میگوید من یک انسان هستم ، همانطور که تو یک انسان هستی


نشانه های داشتن عزت نفس

1.توانایی تعریف از دیگران

2.قدر شناس بودن

3.برخورد باز و کشاده با همه ی انسان ها

4.همیشه احساس امنیت میکنند


کسی که برای یک اشتباه هزار دلیل بیاورد در مجموع هزار و یک اشتباه مرتکب شده است . ابوعلی سینا


عزت نفس به این معنا نیست که من انسانی کامل هستم ، بلکه به این معنی است که من پذیرفته ام که انسان کاملی نیستم !


نشانه های عزت نفس پایین

1.از دیگران بسیار انتقاد میکنند

2.همه ی رفتارهای دیگران را منفی برداشت میکنند

3.نیاز به تایید دیگران دارد

4.به شدت خودشون با دیگران مقایسه میکنند

5.طلبکارند . دوست دارند احساس قدرت کنند

6.قضاوت افراطی

7.در قدرتشون هم افراط و تفریط میکنند

8.بیشتر از حد عادی خودشون یا دیگران مقصر میپندارند ( هر اتفاقی می افته آماده ی معذرت خواهی اند )



نشانه هایی که بر اساس آن ها می فهمیم مشکل اعتماد به نفس وجود دارد

1.اصرار بر روی مواضع

2.انتقاد از رفتار دیگران

3.تفسیر منفی از رفتارهای دیگران و بدبینی

4.مقایسه دائمی خود با دیگران

5.عدم توانایی تغییر باور و بیان آن

6.طلبکار بودن

7.احساس گناه و خجالت

8.نیاز به دیگران برای تایید

9.اعتماد به نفس پایین

10.خود مقصر پنداری یا دیگرمقصرپنداری افراطی

11.عدم توجه به سهم هرکس در رابطه با مسئولیت

12.افراط و تفریط در استفاده از قدرت

13.عدم تحمل پیشرفت و رشد دیگران

14.قضاوت افراطی

15.اضطراب اجتماعی



اضطراب اجتماعی

من هرگز عضو باشگاهی نیمشوم که مرا به عضویت میپذیرد !

انسانی که چنان ارزش و قیمت پایینی بر خودش میگذاره که حتی زمانیکه دیگران بهش توجه و محبت میکنند خودش لایق این موقعیت نمیبینه

این انسان حتی اگر به تمامی آرزوهاش هم برسه چون خودش لایق اون جایگاه نمیدونه احساس خوشبختی نمیکنه..مثلا حتی اگر با دختر مورد علاقش که اونو از خودش بالاتر میدونه ازدواج کنه دائما در شک و تردیده که چرا این دختر حاضر به ازدواج با آدمی مثل من شد ؟


مهمترین مانع تجربه ی عاشقانه آنست که خودمان را لایق عشق ندانیم /

مهمتر از شاد بودن و خوشحال بودن ، پذیرفتن شاد بودن و خوشحال بودن است .